Thursday, June 26, 2003
این پست دیروزه که blogger قاطی کرد اشتباها پاکش کرد :( ---->
یه روز خوب اینجوری تعریف میشه ...
- صبح power of love از اینترنت میگیری٬ هدفون خوبت رو هم آوردی دانشکده میشینی گوش میدی و کد میزنی.
- vim کار حرفهیی شدی٬ با کد C که ترکیبش میکنی احساس میکنی داری کار هنری میکنی : لذتی که نقاش در نقاشی داره ...
- برنامهها پشت سرهم بدون اذیت کار میکنن و با lib جدیدت یه chat server با ۲۰ خط مینویسی
- خواهر و دخترت با روی خندان میان
- یه ناهار دسته جمعی ۱۵ نفره ۷۸ای جور میشه اونم وقتی که تمام دانشکدههای دیگه تعطیل تشریف دارن.
- گرما زده نمیشی!!؟
- توی بوف یه طبقه پر از پریهای کم سن و سال میبینی!!!!!! ۴۰یی تا میشدن
- بعدش یه صحنه تصادف میبینی که توش پیشبینیت درست در میآد و آقا بده مقصر شناخته میشه.
- ...
- کولر خنک
- کارای پزشکی سفارت تموم میشه (آخیش٬ خدا خیرش بده)
- دندون پزشک زیاد سر به سرت نمیذاره میگه هفته بعد بیا
- داداشت (پیمان) رو ور میداره ۲-۳ ساعتی میرین گردش و خرید و فالوده میخورین
- کلی پول از عابر بانک میگیری٬ دوباره پول دار میشی ( کم مونده بود مجبور بشم ساعتم رو توی پمپ بنزین گرو بذارم!!)
- شام خوشمزه
- یه دعوای messengerای با نیکوس جان ... گل واژه ها پشت سرهم ... فراز هم اضاف میشه
دیگه مگه چی میخواد یه آدم؟
Ehsan (lostsoul) || 12:37 AM || 3 نظر
0 comments || Ehsan || 12:58 AM ||