من و حامد رفتیم سلمونی امروز
من و یکی دیگه اومدیم بیرون از سلمونی
این یارو که به نظرم قیافهش آشنا میاد تا حدی شبیه حامده ولی کلی بچه مثبتتر میزنه قیافهش!! کلی هم کوچولوتر به نظر میرسه.
پ.ن. دیگه توی سالن غذاخوری به این راحتی نمیشه حامد رو پیدا کرد! فکر کنم دو سه کیلو مو ازش کم شده!
کلافهام. خوابم نمیبره! دوست دارم نق بزنم!!
سرم هم یه کم درد میکنه که فکر میکنم از عوارض این قرصهاست.
صبح هم باید زود پاشم!
...
یه بار دیگه میرم ببینم میتونم بخوابم یا نه ...
«از ته دل گفتی خدای من، تنهام نذار ...
...
جواب دعای تو؟ ... یه امتحان؟ ... یا اصلاً یه اتفاق ساده کاملاً تصادفی؟!!!»
میدونی خدا جون، میدونی چرا دیگه از ته دل مثل قدیما دعا نمیکنم؟ ... یعنی نمیتونم بکنم؟ میدونی ... میدونم که خوب میدونی آره من هم میدونم ... خوب هم یادم میاد که چندین و چند بار بطور معجزهآسایی اتفاقهایی افتاد طوری که من خنگ هم در مورد ربطش با دعایی که کردم شک نداشتم ...
ولی خوب همش ظاهر بود ... یعنی هیچ کدوم نشد که پایهای باشه یا مشکلی ازم حل کنه ... خیلی زودگذر بودن ... خیلی ...
خدایا ... ولی الان میفهم ... بلد نبودم، دعا کردن بلد نبودم. دعا کردن که به اون معنا بلد بودن نمیخواد، دعا کردن خواستن یه چیزی از ته دله، من بلد نبودم که چیز درست رو بخوام. در مورد خواستههام اشتباه میکردم ... واسه همین هم دیگه زیاد دعا نمیکنم، چون حس میکنم ممکنه باز هم چیزی رو که نیاز دارم درست ندونم چیه و اشتباه کنم.
داشتم فکر میکردم احمق و ساده بودن هم خیلی کار سختییه، یعنی خودش هم واسه خودش کاریه. من که به کسی که تونسته احمق و ساده باشه خیلی دست بالا نیگاه میکنم، چون کار هر کسی نیست. خودم هم خیلی آرزو میکنم که بازم احمق و ساده بتونم باشم.
هیچ وقت مثل الان احساس بیمصرف بودن بهم دست نداره بود.
دنبال یه سطل آشغال میگردم خودم رو بندازم توش. وسایل بدرد نخور رو نباید نیگر داشت. فقط بیخود جا میگیره!!!
شاید هم حالا که هوا خوبه garage sale بذارم و حراجش کنم، فکر میکنی به درد کسی بخوره؟ ... اصلا میذارمش دم در هر کی علاقمند شد برش داره.
پ.ن. ۴-۵ هفته هست که یک کار مفید هم که خودم رو راضی کنه نکردم!
دیدن میگن فلان چیز از اصول سلامتی هست ... برای اینکه زندگی سالمی داشته باشین ...
...
فکر میکنم فراموشی هم از اصول سلامتی هستش. آدم زنده دل میبنده، حالا کم و زیاد داره، دیر و زود داره، ولی کسی که نتونه توی زندگی دل ببنده به چیزی یا کسی مرده هست. ولی دل بریدن و فراموشی هم مهمه ... خیلی مهم ...
...
میدونم ... سخت بودنش رو قبلا گفته بودم ...
ولی اگر آدم با خودش رو راست باشه و چشمهاش رو بتونه باز کنه که زندگیش رو درست ببینه، همه چیز امکانپذیرتر میشه ...