صد سال تنهایی



Monday, June 16, 2003


ولی‌عصر بالاتر از پل پارک‌وی - ساعت ۷ عصر

حدود یک ربع طول کشید تا توی ترافیک سنگین از چهارراه صد متر رفتم بالاتر یک جای پارک پیدا کردم
که برم عکس‌هام رو از عکاسی تحویل بگیرم. ۵ دقیقه هم طول نکشید٬ برگشتم نشستم توی ماشین٬
چون ماشین بابام دستم بود با احتیاط یه نیگاه کردم توی آینه بغل ببینم که اگر ماشین‌ها راه می‌دن از
پارک در بیام .... !!!! وا !!! ولی‌عصر خالی خالی بود!!! اونم ولی‌عصری که ساعت ۳ نصفه شب هم پر
ماشینه!! یاد این فیلمای تخیلی افتادم ....

منم که کم نمیارم افتادم وسط خیابان رفتم بطرف بالا که یه سری پاسپورت و شناسنامه کپی بگیرم.

خوب بود که کپی نزدیک بود٬ چون پلیس می‌خواست خفم کنه !! درباره پارک کردم. چند ثانیه بعد ده
دوازده تا مرسدس تشریفات با چهار تا مرسدس پلیس٬ کلی موتور سوار پلیس اسکورت می‌شدن ...
حتی پشتشون یه آمبولانس هم بود ...

آدم چه چیزا که نمی‌بینه !‌!‌ آخه چه جوری می‌شه ولی‌عصر رو تو سه سوت خالی کرد؟!

نیکوس میگه وزیر امور خارجه عربستان بوده. آخه یه عرب .... ( تازه شنیدم اومدن گفتن که ایران سه
تا جزایرش رو باید تخلیه کنه بده به عربستان. آخه یکی نیست بگه که عربستان خودش واسه ایران بوده
یه زمانی ... عربستان رو تخلیه کنن بدن ایران!! )



Comments: Post a Comment