Sunday, September 07, 2003
یه چیزی هم اضافه باید بکنم. گاهی چیزایی تعریف میکنم که خیلی به نظر جالب میرسه. ولی دلیل نمیشه که عقیده داشتم باشم که جای خوبیه واسه زندگی کردن. یه چیزایی اینجا واقعا سخته. یکی اینکه اینجا پول نداشته باشی بدبختی. ولی توی ایران این قدرها حس نمیشه. بعدش اینکه آدم همش احساس میکنه که با یه سری آدم خنگ طرفه. اعصاب آدم رو خورد میکنن. حتی توی دانشگاه که دیگه انتظار میره همه خوب باشن آدم له له میزنه برای یافتن یه قطره IQ!!! تا نباشین نمیفهمین چیمیگم. سختی زندگی توی ایران مردم رو وادار کرده که فکر کنن. اینجا همه مخشون رو ترشی گذاشتن. یه ساعت چرت و پرت میگن و میخندن بدون اینکه یه حرف جالب زده باشن. یه جوری آدم احساس پوچی توی زندگیشون میکنه. همه برده ماشین و سیستم هستن. شعار نمیدم. به تمام معنا اینجوریه. هیچ کس نمیدونه بیرون از محدودهای که سیستم براش مشخص کرده چه جوری میشه زندگی کرد. نمونه بارزش اینکه برق که رفت هیچ کس نمیدونست باید چیکار کنه.
مهرداد تعریف میکرد که یارو نمیتونست بدون دستگاه کارتهای پرواز رو با لیست چک کنه توی فرودگاه. اونم فرودگاهی که برق اضطراری درست و حسابی نداشته. یعنی یه لحظه سیستم بخوابه اینا نمیدونن حتی چه جوره باید قضای حاجت کنن!!! انقلاب!!! هه هه. اینه اگر یه وزارت خونه یا ادارشون دو روز تعطیل بشه زندگیشون میخوابه چه برسه تحول سیستم.... این ارزش نیست، ضد ارزشه. و حتی این رو هم حالیشون نیست. یه آدم اینجا هیچ فرقی با یه برنامه کامپیوتری نداره. استقلال فکری خیلی پایینه.
0 comments || Ehsan || 12:18 AM ||