صد سال تنهایی



Tuesday, September 16, 2003


امروز قبل از شام رفتم Fitness Center کلی ورزش و بدن‌سازی ... بعد هم یه دوش جانانه و بعدش یه شام جانانه‌تر ... مفید بود. چسبید.
از دست بهداد ...
با اینکه ناهار نخورده بودم تصمیم گرفتم تا ساعت ۶ منتظر حامد بمونم که بیاد با هم بریم شام ... بعد از شام ساعت ۷ بهداد رو روی یاهو دیدم، گفتش که حامد هنوز پیش اونه ... در مورد حامد هم دیگه چیزی نمی‌گم ...
...
چیزای دیگه رو تعریف نمی‌کنم ولی یکی باید منو از دست بهداد نجات بده ... ;)



Comments: Post a Comment