صد سال تنهایی



Monday, October 06, 2003


بیشتر از همه برای پیام:
پیام جان اولا که مبارک ها باشه
دوم که شیرینی ما چی میشه؟
سوم اینکه باهات عوض می‌کنم ... به حامد می‌گفتم من جای گرم می‌خوام. تو بیا تورونتو یه کم از سرما حال کن منم فرار می‌کنم می‌رم میامی. آره اینجا از حالا سرد شده حسابی ... برو میامی حال می‌کن بسی ... (راستی قابل توجه جسیم هست این یکی) پتانسیل هیزی با دما نسبت عکس داره همه جا
گفتی میدون آزادی و بربری و ...
اولین میدون آزادی دو تای که سه ساعت و اندی طول کشید یادته؟ هر دوتامون کلی دیر رسیدیم خونه آخرش ولی صحبت‌ها رو یادم نرفته :) تنها چیزی که یادم نمیاد اینه که چند بار اون مسیر خیابون آزادی تا تاکسی‌های شهرک رو قدم زدیم...
یه میدون آزادی دیگه هم داره یادم میاد. این یکی بربری داره و حجت و دعوا توی صف بربری ... تو هم طبق معمول پایه دعوا ...
بعد هم کلی میدون آزادی خرده ریزه ... میدون آزادی‌های سرد، میدون آزادی‌های گرم... بدون ماشین... باماشن... به مقصد شهرک... به مقصد اکباتان ... به مقصد باغ اون یکی پیام ...
یه خیابون آزادی هم هست که عکساش رو تازه نیگاه می‌کردم برای هزارمین بار ... یه خیابون آزادی که توش یه رنوی ۵ سبز رو با روزنامه کادو کردیم و یه روبان قرمز دورش پیچیدیم و به صاحابش برای تولد کادو دادیم...

پ.ن. راستی پیام ... من هیچ وقت درست نفهمیدم که من و تو چی شد که این مسیر عجیب غریب رو با هم طی کردیم ... می‌‌دونی که از چی صحبت می‌کنم ... آه بازم من دارم زیادی مزخرف می‌گم ...



Comments: Post a Comment