Wednesday, October 29, 2003
(توضیح: اینا عقیده منه، ممکنه واسه شما فرق داشته باشه یه چیزی مثل سلیقه شخصیه، نمیخوام نصیحت کنم، ضمیر مخاطب استفاده شده رو اشتباه نگیرین معنای متکلم داره)
۱ - دوست داشتن مثل بخشیدن و هدیه دادن هست. وقتی کسی رو دوست داشتی یعنی اختیارت رو بخشیدی به طرف مقابل. وقتی کسی رو خیلی دوست داری تقریبا اختیار مرگ و زندگیت رو بهش بخشیدی.
۱-۱ - یکی از زشت و دور از جوانمردانگیترین چیزها اینه که چیزی رو که به کسی بخشیدی پس بگیری. واسه همین تقریبا حق نداری از دست کسی که دوستش داشتی شاکی باشی که چرا برای تو زندگی رو انتخاب کرده یا چرا مرگ رو یا چرا لذت رو یا چرا زجر رو. مثل اینه که بگی چیزی رو که بهت دادم رو پس میخوام، مالک و صاحب اختیارش اونه نه تو که ایراد میگیری.
۱-۲ - کسی که بخشنده باشه غنیتره ولی لزوما ممکنه احساس نکنه. کسی که نمیتونه بخشنده باشه، مشکل داره، یه مشکلی مثل فقر.
۲ - توی ذهن کسی که دوستش دارین باید بدون ایراد باشه، یعنی وقتی بهش فکر میکنین نتونین ایرادی بگیرین ازش (ایراد با ناقص بودن فرق داره، همه انسانها ناقص هستن و کاریش هم نمیشه کرد ولی ایراد چیزیه که میشه کاریش کرد) چون اگر تا حالا تونستین ازش ایرادی بگیرین با فرض اینکه دوستش دارین باید بهش فهمونده باشین و کمکش کرده باشین که برطرفش کنه و اگر رفع شدنی نیست دیگه اسمش ایراد نیست شخصیت طرف اینطوریه.
۳ - اشتباه عرف. اشتباه نکنین دوست داشته شدن نیست که همه بهش نیاز دارن. دوست داشتن آدم رو ارضا میکنه نه دوست داشته شدن. دوست داشته شدن درسته که خوبه ولی ارضا نمیکنه، اعتیاد میاره!
۴ - خانواده تنها چیز پایداره. اونم فقط در درجه اولش. زن، شوهر، پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند. همین. بقیهش میرن و میان. بقیه میشن در فواصل مختلف دوستان آدم. همیشه هم سخته این ماجرا ... جالبش هم اینه که دوست هم نمیشه زندگی کرد. شاید بشه بدون خانواده زندگی کرد ولی بدون دوست تقریبا نمیشه. واسه همین اگر خانواده دوست آدم هم باشن خیلی خوشبختتر خواهد بود آدم.
0 comments || Ehsan || 10:48 AM ||