صد سال تنهایی



Sunday, October 12, 2003


باشه. چشم. فلسفه‌ بافی رو کم می‌کنم. خب در اون صورت باید بشم مثل خیلی‌های دیگه که یا وقایع روزانه رو می‌نویسن یا چیزای جالبی که اتفاق افتاده در طول روزشون‌ (آخه جز این دو حالت بلد نیستم... شعر که هچ... حرفش رو هم نزنم بهتره ... داستان کوتاه رو هم که ثابت شد این کاره نیستم ... نقد رو هم کار من نیست ... از اخبار و سیاست نویسی هم زیاد خوشم نمیاد)

البته اتفاقات جالب زیاده: یه فروشگاه خیلی خیلی گنده بغل دست ما هست به نام Sears که دیشب توی گشت می‌زدم. یه هو یاد پارتی و رقص و اینایی که داشتیم افتادم. دقت که کردم دیدم بعله ... یه آهنگ بندری ناب داره از توی بلندگوها پخش می‌شه ... معمولا آهنگ پاپ می‌ذارن یا حداکثر یه آهنگ آروم بی‌کلام ... ولی دیگه نشنیده بودم آهنگ بندری توی فروشگاهی به اون با کلاسی ... (نه بابا، صدای خواننده هم سر جاش بود ... آهنگ اصیل بندری ...)

امروز بعد از ظهر هم داشتم توی یه کتاب دست دوم فروشی گشت می‌زدم. عجب چیزایی پیدا کردم:
- مجله National Geography مال سال ۱۹۴۵ .... روی جلد به جای عکس فقط نوشته داشت ...
- مجله Rolling Stones مربوط به زمانی که فیلم بر باد رفته اولین بار اکران شده بود. با عکس Peter Gabriel روی جلدش ... من هنوز اون موقع به دنیا نیومده بودم ...
- یه کتاب به نام «IRAN: Dictatorship and Development» به قیمت کمتر از یه دلار. سن کتاب یه سال بیشتر از منه یعنی سال ۱۹۷۹. توش نوشته که ایران سال ۲۰۰۰ نفتی نخواهد داشت که بتونه برای پیشرفت هزینه کنه و کلی حرف جالب دیگه در مورد ایران. آمار توش رو که نیگا می‌کردم تهران 4 میلیون جمعیت و اصفهان حدود ۷۰۰ هزار ... خیلی خوندنیه ...

راستی، حسابی زدم توی خط فیلم‌های کلاسیک بخصوص دهه ۶۰ و ۷۰. امشب هم از تلویزیون Oeacen's Eleven قدیمی رو دیدم. و جالبه که این Shirley MacLaine که من کلی باهاش توی The Apartment حال کردم هم یه صحنه بازی کرده بود اینجا. Jack Lemmon هم که دیگه هیچی ... واقعا با این فیما دارم حال می‌کنم .... اهه... خب چیکار کنم ... سرگرمی و تفریح ما هم فعلا همینه دیگه ...

راستی اینم عکس این دو تایی که قاشق‌شون شدم اخیرا ->




Comments: Post a Comment