صد سال تنهایی



Wednesday, October 29, 2003


همم ... نمی‌دونم ... شاید بهتر باشه یه کم از خط روانشناسی و غیره بیام بیرون منم دعوی پیغمبری کنم. چطوره؟ بهم میاد؟
فقط الهام پیدا کردن آسون نیست. همه چیزی پیدا می‌شه کرد: مریم، مونا، آنا، شادی، سارا ... سارا که زیاد تا می‌شه پیدا کرد ... ولی الهام آخه من از کجا پیدا کنم.
اصلا بجاش من با عزراییل کار می‌کنم، هم ارزونتر در میاد هم ناز کشیدن لازم نداره. فقط ممکنه آخرش ترتیب آدم رو بده.
به هر حال چه می‌شه کرد. آدم در راه پیغمبر شدن خیلی دردها رو باید تحمل کنه.
البته باید اول با خدا مشورت کنم ... آخه اخیرا همه زدن تو خط پیغمبری اون بالاها برای ملاقات با خدا و تشکیل پرونده و این جور کارا صف طولانی شده ولی من می‌دونم چطور دم این جبراییل (سر دفتر) رو می‌شه دید ...
البته باید Financial Support اش رو هم ببینم کافی یا نه وگر نه ممکنه TA بهم بخوره اون موقع من که این کاره نیستم بشینم موعظه و ارشاد کنم این خلایق رو ... ممکنه هم شانس بیارم paper بتونم بدم بابتش RA بگیرم ... البته مگه چند تا توی تاریخ کتاب آسمانی داشتیم ...
باید ببینم چی‌ پیش میاد ...



Comments: Post a Comment