Sunday, November 02, 2003
ادامه ماجرای من و این بالاییها -> ۱۸+ Rated
امروز صبح ساعت ۱۰ دوباره من با صدای جیر جیر وحشتناک از خواب بیدار شدم ولی اینقدر حس نداشتم که از جام پاشم واسه همین کلهام رو کردم زیر بالیش و ...
ساعت ۶ بعد از ظهر دوباره این صدای جیر جیر آزار دهنده شروع شد. دوبار در یه روز اونم ساعت ۶ بعد از ظهر عجیب بود. یه جور صدایی شبیه به اینکه یکی روی تخت فنری بالا پایین بپره، یا یه صندلی چوبی از اینایی که زیرش نیم دایره داره که آدم بتونه مثل تاب جلو عقب بره رو گذاشته باشن روی پارکت.
دیگه روی اعصابم بود، پا شدم رفتم طبقه بالا حداقل ببینم صدا از کجا میاد. پشت در اتاق که رسیدم اومدم در بزنم که بابا جون هر کی دوست دارین کمتر سر و صدا کنین یه هو صدای آسانسور قطع شد و دیدم داره صدای آه و اوه میاد از توی اتاق ... راستش از شما چه پنهون با اینکه این صدای بد روی اعصابم هست دیدم هیچ راهی نداره من روم بشه در بزنم و تقاضا کنم کمتر سر و صدا کنن. واسه همین در حالی که تاسف میخوردم بر دو چیز برگشتم توی اتاقم.
بر کدوم دو تا چیز تاسف میخوردم؟ خوب معلومه یکی اینکه من بدبخت باید صدای اینا رو تحمل کنم بعدشم اینکه چرا اتاق من سر و صدا تولید نمیشه توش!!!
ساعت ۷، با حامد، سر شام داشتیم در مورد این قضیه گفتمان میکردیم و حامد یه سری تئوری مطرح کرد که بعضیهاش جالب مینمود. مثلا یکیش این بود که میگفت شاید دو تا پسر هستن که یکیشون صبح فاعل هست یکیشون بعد از ظهر!! من عقیده داشتم که شاید اونجا رو اجاره میدن!! و بعد در مورد راه حل به این نتیجه رسیدیم که شاید بهتر باشه یکی از این کلیدهای مستر (آخه اینجا کارتی هست و بعضی پرسنل کلیدشون همه جا رو باز میکنه) رو گیر بیاریم و یه روغندون(از اونایی که به چرخ خیاطی میزنن یا اونایی که مثل آفتابه هست) هم لازم داریم و وقتی دیدیم داره زیاد صدا میاد پاشیم بریم در اتاق رو باز کنیم و پایههای تخت رو روغن کاری کنیم. البته باید بهشون تاکید کنیم که راحت باشن و مزاحم نمیشیم و ادامه بدن کارشون رو ...
این ماجرا حقیقی بوده و ادامه دارد!!! دی دی ری دیم ... (مثل این برنامههای تلویزیونی)
پ.ن. خودمونیم ها! این خوابگاه ما هم بد چیز خونهیی هست ها! اون از شب هالویین اینم از ...
0 comments || Ehsan || 11:30 AM ||