Friday, November 14, 2003
کمک ... این چه وضعشه ...
ماجرا چیه؟ اینجا یه جشن با حال برگزار شد دیروز به نام Colors of Iran ... از غذای ایرانی و آهنگ سنتی ایرانی گرفته تا عکسها ایران و نقاشیهای مینیاتور و خلاصه همه چی ... یه عده لباس سنتی رنگ وارنگ پوشیده بودند و رقص سنتی ایرانی هم برگزار شد. خلاصه خیلی قشنگ بود. قرار بود هر ایرونی ۴ تا غیر ایرونی بیاره و براشون توضیح بده و خلاصه. از یه طرف برای من اولین جای شلوغ از ایرونی بود که از موقع ورود به برنامهام خورده بود و رفتم (بقیهاش اکثرا یه زمان ثابت روی کلاس ۳ ساعتهء جمعه عصرهای من هست)
خلاصه یه چند نفری (حداکثر ۱۰ نفر) رو میشناختم و اونا منو به دیگران معرفی کردن:
-خانومم فلانی
-شوهرم فلانی
- اونی که اونجا واستاده فلانی هست. زن فلانی. فلان دانشکده.
- اونی که اون بغل واستاده فلانی، شوهر فلانی ...
همه آدم حسابیها که بلد هستن یه جمله رو بدون استفاده از دو سه تا کلمهء انگلیسی به فارسی به زبون بیارن همینها بودن!!!
اصولا اینجا تعداد دانشجویان ایرانی توی دانشگاه تورونتو دقیقا معلوم نیست و تخمین زده میشه چیزی حدود ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ نفر باشن!!!! (خیلی زیاده، اصولا یکیشون میگفت توی فلان ساختمون یه سنگ پرت کنین اگر به یه ایرونی نخورد حاضره ۱۰ دلار جایزه بده!)
از این تعداد به تخمین من حداکثر ۳۰۰ دانشجوی بالای لیسانس هستن که اکثریت اونایی رو تشکیل میدن که هویت کاملا ایرانی دارن و فارسی روان صحبت میکنن و ۹۰٪ متاهل هستن.
بقیه دانشجویان undergrad هستن که موقع صحبت کردن دهن آدم رو صاف میکنن با یکی در میون انگلیسی حرف زدنشون. بعضیهاشون از بچهگی خارج از ایران بودن و بعضی کلمات سختتر فارسی رو نمیفهمن. بعضیها هم از لحاظ فهم مشکلی ندارن چون تا ۱۵ یا حداکثر ۱۸ سالگی ایران بودن ولی فارسی صحبت کردنشون شنیدنی هست: پلیز بیا اینجا. من برای پریزیدنت run میکنم. چه exam این دفعه هارد بود. فلان پراف (prof) خیلی فست(fast) حرف میزنه...
0 comments || Ehsan || 10:20 AM ||