صد سال تنهایی



Wednesday, November 12, 2003


جاتون خالی. نشستم یه آناناس درسته رو خوردم. البته تقریبا، چون یه چند تیکه هم برای حامد بردم ولی در هر صورت خیلی خوردم.
جای روزبه خالی که دو دستی رفته بودم توی آناناس و از همه جا آب شیره مانند آناناس می‌چکید.
راستی جای یکی دیگه هم که سر سیب زمینی پوست کندن جای سالم توی دستاش نمونده بود هم خالی کردم،‌ چون منم سر پوست کندنش یکی دو بار دستم رو بریدم ولی من یه آناناس پوست کلفت پوست می‌کندم، نه سیب زمینی.



Comments: Post a Comment