Friday, December 26, 2003
همین یه چند روزی که اینجا هستم باعث شده کلی احساس کنم که من هیچ وقت از اینجا جای دیگهیی نرفته بودم. یه جورایی، تورونتو و خوابگاه اونجا و شبهای تنهایی و حامد و فیلم دیدنها و درسها و تمرینها و همه چیز مثل یه خواب به نظر برسه.
اولش وقتی که رسیدم اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که دیگه توی هواپیما از این اظهارنامههای ارزی بیمزه پخش نمیکردن و پرس و جو که کردم متوجه شدم که دیگه هر چی ارز بخوای میتونی با خودت بیاری یا ببری!
تغییرات زیادی انجام نشده، خیلی مختصر، ولی خیلی زود چشمم بهشون میافته...
یکی اینکه از دم پمپ بنزین ولنجک تا طرفهای خونمون رو آشغالدون صورتی چیدن به فاصله هر ۱۰ متر!! یه چالهی گنده هم که یه بار جحت محکم با دووی خودش رفت توش رو پر کردن!
دو سه شب پیش (یعنی شب بعد از رسیدنم) یه کم برف اومد که من کلی حال کردم و صبح که پا شدم منظره خیلی زیبایی شده بود. آخ ... یادم رفت بگم که من اینجا ساعت ۶ صبح خود به خود پا میشم، و به تبعیت از اون ۸-۹ شب هم چرتم میگیره... بگذریم، بعد از مدتها از توی اتاقم، طلوع آفتاب رو در منظرهای که یه لایهی نازک برف تازه نشسته بود دیدم و خر کیف شدم.
تغییر خیلی خیلی مهمتر اینه که عوارضی کرج رو برداشتند و اتوبان رو صاف کردن. دیگه اونجا آدم به ترافیک برنمیخوره. البته ضررش اینه که دیگه اونجا دور برگردون رو به اتوبان بهشت زهرا نداره و کلی پیچیدهتر شده (فکر کنم باید از جاده قدیم دور زد)
**************************************************
- لطفا یه کم برام دعا کنین و subject دعاها رو هم خالی بذارین که خودم پرشون کنم که لازم دارم!!!
- جسیم جونم داره میره :( و بدتر اینکه وقت نشد یه دل سیر ببینمش و باهاش صحبت و درد دل کنم. ;(
- آنا علاوه بر اینکه منو داشت زیر میگرفت، داشت تصادف هم میکرد ... :پی ... ولی خیلی اتفاق جالبی بود. من ماشینم رو پارک کرده بودم توی خیابان جنوب بلوک ۹ توی اکباتان که برم یه سر به میثم بزنم. بعد برگشتنی که داشتم از خیابون رد میشدم که برم سوار ماشین بشم یهو دیدم ماشینی که از جلوش رد شدم بوق زد، برگشتم دیدم آناهیتا هستش توی یه رنوی سفید. این استاد هم بس که هول شد از دیدن اینجانب، از شدت خوشحالی چنان پاشو گذاشت روی ترمز که تاکسییی که عقب بود به فاصلهی یک میلیمتر تونست ترمز کنه و چنان میخکوب شده بود وسط خیابون که همه پشت سرش جمع شده بودن بوق میزدن که راه رو بند نیاره... میبینین چه آدم مهمی هستم من ... جالباش اینجاست که اون هم اشتباه بجای فاز ۳ اومده بوده فاز ۲. بعدش هم به سبک سابق برنامه آنلاین ترتیب دادم و جسیم و آنا همدیگه رو دیدن!!!!
**************************************************
- وای وای وای ... الان کلی ناراحت شدم. زلزله اومده توی کرمان، شهر بم ۷۰٪ تخریب شده! :(((
تا حالا که حدود ۴۰۰۰ نفر تلفات و کلی هزار زخمی داشته.
ارگ قدیم بم هم که کلی تاریخی بود کامل تخریب شده.
خیلی حالم رو گرفت ....
0 comments || Ehsan || 10:39 PM ||