صد سال تنهایی



Sunday, March 07, 2004


هیچ وقت نتونستم بطور قطعی تصمیمی بگیرم که بیشتر دوست دارم جای جودی می‌بودم یا جای جرویس.
جودی‌ی کاملا یک‌دنده و جرویس ِ از اون یک‌دنده‌تر!
خوشم میاد که جودی هم گاهی نامه‌های ناخوشایندی هم می‌نوشت، ولی همیشه توی نامه بعدی مختصرا می‌گفت که منظوری نداشته ...
ولی شباهت زیادی در برخی موارد بین خودم و جودی حس می‌کنم، جودی هم همیشه مصممانه دنبال آرزو‌هاش رو می‌گرفت، آرزو‌هایی که معمولا هم خیلی دست‌نیافتنی بودند، ولی چند بار وقتی امکانش فراهم ‌شد، مثل سفر اروپا، با کله شقی تمام سختی زندگی رو به لذت‌هاش ترجیح داد.
ولی مشکل‌اش اینه که درسته که معمولا (مثل آخرهای این کتابش و همچنین اون یکی داستانش، دشمن عزیز) روابط به سو تفاهم‌های شدیدی می‌کشه، ولی دلیلی نداره که یه اتفاق مثل آتش‌سوزی یا سینه پهلو این سو تفاهم‌ها رو به زیبایی بشوره و پاک کنه ...



Comments: Post a Comment