صد سال تنهایی



Sunday, June 20, 2004


امروز بعد از مدت‌ها این بلاگ خودم رو تا ته صفحه scroll کردم یه نیگاه کردم دیدم عجب آشغالیه! هوس کردم پاکش کنم ولی نکردم. شاید چون جرات تغییر ناگهانی ندارم و به گه گداری نوشتن توی اینجا عادت کردم. نمی‌دونم. همیشه رویاهام بلند بودن ولی عرضه‌ی این رو نداشتم که قاطعانه هر کاری رو که تصور می‌کنم انجام بدم. گاهی هم که یه کارایی می‌کنم که از عادت و روال خودم خارج هستش یکی دو روز توی یه دنیای دیگه بسر می‌برم ... شک مزمن ... افکار مشوش و رویابینی در روز روشن!

Day Dreaming دقیقا همون چیزیه که امروز رو هم همش توش بسر بردم. خیلی افتضاحه. کاملا زمان و مکان مفهوم‌شون رو از دست می‌دن. یه جورایی انگار که توی مغرت اتصال کوتاه ایجاد شده باشه! فعلا برم بخوابم که فردا برنامه‌ی دوچرخه‌سواری شاید داشته باشیم.



Comments: Post a Comment