صد سال تنهایی



Tuesday, April 26, 2005


چند جمله از مقاله‌یی در مورد دوستی به قلم دکتر مصباحیان که برای قاصدک شماره‌ی بعد ویرایش‌اش می‌کنم:

«برای قادر شدن به دوستی، ما باید بتوانیم آن چه که در دوست می‌تواند او را روزی به دشمن بدل کند، ستایش کنیم. چنین توانایی‌ای علامت آزادی است.» (از نیچه)

دوستی از دیدگاه ارسطویی:

نوع اول دوستی، مبتنی بر سودمندی است. این نوع دوستی، طبیعتاً زودگذر است، چون مطابق شرایط تغییر می‌کند. رابطه‌ی دوستانه در این گونه از دوستی‌ها، هم‌زمان با ناپدیدشدن زمینه‌ای که دوستی بر آن مبتنی بوده است، می‌گسَلَد، برای این‌که فقط آن زمینه بوده که این دوستی را زنده نگاه می‌داشته است. دوستی‌ای از این دست، به نظر می‌رسد که در بین آدم‌های سالخورده (برای این‌که آن‌چه آنها در چنین سن و سالی می‌خواهند، سودمندی رابطه دوستانه است و نه لذت بردن از آن) و کسانی که در میان سالی زندگی، منافع خود را تعقیب می‌کنند وجود داشته باشد. چنین افرادی ، وقت زیادی با هم صرف نمی‌کنند و گاه حتی همدیگر را نمی‌شناسند، چرا که احساس نیاز به آمیزش نمی‌کنند، مگر اینکه چنین آمیزشی را به نحوی دو جانبه سودمند تشخیص دهند. برای اینان، لذت بردن از همکاری با یکدیگر، فقط تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که امید استفاده بردن از همدیگر را داشته باشند. رابطه با بیگانگان، به طور کلی در چنین مقوله‌ای می‌گنجد. فرومایه ترین نوع دوستی از نظر ارسطو، همین دوستی نوع اول است.

نوع دوم دوستی برپایه لذت است که روابط دوستانه جوانان برآن مبنا سامان می‌یابد. برای این‌که زندگی جوانان براساس احساس‌شان انتظام می‌یابد و علاقه محوری آن‌ها لذت فردی و استفاده‌ی لذت‌بخش از لحظهها است. هم‌زمان اما که سن‌شان بالاتر می‌رود، ذوق‌شان نیز تغییر می‌کند، بنابراین آنان در ایجاد یا قطع یک رابطه دوستانه خیلی سریع عمل می‌کنند ... جوانان همچنین مستعد عاشق شدن هستند، برای اینکه دوستی شهوانی غالباً با احساسات به حرکت درمی‌آید و مبتنی برلذت است. به همین دلیل است که جوانان سریعاً وارد یک مناسبات دوستانه می‌شوند و به همان سرعت از آن مناسبات خارج می‌شوند، چنین تغییری گاه می‌تواند در طی یک روز اتفاق بیفتد. با این‌همه جوانان دوست دارند وقت‌شان را با هم بگذرانند و با هم زندگی کنند، برای اینکه مطابق تشخیص آن‌ها، دوستی موضوع دیگری جز این ندارد.

دوستی نوع سوم، یا دوستی کامل، بر اساس سعادت است. فقط دوستی کسانی‌که نیک هستند و در نیک‌خویی با یکدیگر مشابهت دارند، کامل است. هریک از افراد این گروه به نحوی مشابه برای دیگری آرزوی خیر می‌کند... اینان حقیقی‌ترین دوستان هستند، چون هر یکی، دیگری را همان‌گونه که هست دوست دارد نه به خاطر هیچ کیفیت مشخصی. بنابراین، دوستی چنین مردانی تا آنجا که آنها نیک هستند، می‌پاید... این رابطه دوستانه، هم به نحو مطلق و هم به نحو مشخص نیک است، چرا که خیر هم به نحو مطلق خیر است و هم به نحو مشخص برای طرفین رابطه مفید است... این نوع دوستی به اندازه‌ی معقول دایمی است. چرا که آن‌چه به نحو مطلق خیراست، به نحوی مطلق لذت بخش نیز هست... این‌که چنین دوستی‌ای کمیاب باشد طبیعی است، برای این‌که اولاً مردانی از این دست کم‌اند... و ثانیاً زمان لازم است تا طرفین رابطه یکدیگر را بشناسند، و یقین بیاورند که هریک از طرفین، ارزش دوستی یکدیگر را دارند... میل به دوستی به سرعت گسترش می‌یابد ولی خود دوستی چنین نیست.


Comments: Post a Comment