صد سال تنهایی



Sunday, October 23, 2005


شکر خدا را برای همه‌ی خوب‌ها و خوبی‌هایی که آفرید و محبتی که در دل آدم‌ها قرار داد که با هم رد و بدل کنند. شکر برای زندگی‌یی که دارم. برای اینکه تونستم از اون دوران سخت بگذرم و فوق لیسانس‌ام رو بگیرم. برای اینکه در چنین موقعیت حساسی یک کار خیلی خوب در جلوی راه من گذاشت که مجبور نباشم کار تکراری بکنم و هر روز مساله‌ی جدیدی برای حل کردن داشته باشم. برای فرشته‌یی که در سر راهم گذاشت تا پیداش کنم و زندگیم رو عوض کنه. برای سلامتی‌یی که برام نگه‌اش داشت. برای پدر و مادر و برادر خوبی که از ۱۰٬۰۰۰ کیلومتر دورتر مواظبم هستن. برای تربیت و شخصیتی که از اون‌ها دارم و به‌اش افتخار می‌کنم.

خودم هم گاهی یادم می‌ره که چه کارهایی تک‌ای توی زندگیم تا اینجاش کردم که هر کسی به راحتی موقعیت انجام‌اش پیش نمیاد. همه‌ی تفریحاتی که تونستم داشته باشم و مهم‌تر از همه٬ همه‌ی کارهای جدیدی که توش انگشت کردم (به قول بابام!!). اسکی یاد گرفتم و ازش لذت بردم. گلف دو بار بازی کردم (هنوز نمی‌تونم بگم یاد گرفتم!). کلی بازی ورق جالب و جدید یاد گرفتم (مثل بریج و پوکر تگزاسی و ۲۱ و غیره و غیره ... لیست‌اش خیلی طولانی‌یه). از هاوایی تا ملبورن استرالیا رفتم و گشتم (هنوز جا برای سفر زیاده ... مقصد بعدی دوست دارم اروپا باشه بازم ... اسپانیا٬ پرتقال٬ یونان و ایتالیا رو هنوز باید ببینم ... دعا می‌کنم که خدا یه جوری جورش کنه ...)

خلاصه هر چقدر جا برای غُر زدن زیاد باشه٬ شکر کردن بیشتره جا داره. خدایا شکر.


Comments: Post a Comment