صد سال تنهایی



Thursday, March 30, 2006


مدتی بود که این شعر رو نگاه داشته بودم که در موردش اینجا بنویسم ولی وقت خالی پیدا نکرده بود. اول بخونین بعد در موردش می‌گم:

«بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست ...
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار!

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک – که می خندد به ناز –
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت، از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ!»

«--- زنده یاد فریدون مشیری ---»

من خودم جزو اجرا کنندگان فستیوال زیر گنبد کبود بودم و برای همین طبق معمول خیلی کم تونستم ببینم اجراها رو. تنها اجرایی که تونستم رقص مشکین قلم بود. برای کسانی که با مشکین قلم آشنا نیستند (که من هم تا همین اواخر جزوشون بودم)٬ شاهرخ مشکین‌قلم برنده‌ی جایزه‌ی رقص بین‌المللی Lian و هنرمندی هست که کارش در سطح بین‌المللی مطرح هست. قطعه‌ی دوم‌ای که اجرا کرد٬ این شعر بوی بهار مشیری بود٬ با موسیقی یوسف-زمانی و صدای شجریان٬ و هر دوی این‌ها (یوسف-زمانی و شجریان) بصورت میهمان افتخاری حضور داشتند. من که لذت بردم...

فیلم جشنواره از سایت bbc:
قسمت اول
قسمت دوم


Comments: Post a Comment